قبلا این صحنه را نمیدانم
در من انگار میشود تکرار
آه سردی کشید حس کردم
کوچه اتش گرفته از این آه
و سراسیمه گریه در گریه
پسر کوچکش رسید از راه
گفت ارام باش چیزی نیست
به گمانم فقط کمی کمرم
دست من را بگیر گریه نکن
مرد گریه نمی کند پسرم
چادرش را تکاند و با سختی
یاعلی گفت و از زمین پا شد
پیش چشمان بی تفاوت ما
ناله هایش فقط تماشا شد
صبح فردا به مادرم گفتم
گوش کن این صدای روضه ی کیست......؟
طرف کوچه رفتم و دیدم
در و دیوار خانه ای مشکی ست
با خودم فکر میکنم حالا
کوچه ی ما چقدر تاریک است
گریه ،مادر ،دوشنبه ،در، کوچه راستی فاطمیه نزدیک است
شاعر:برقعی