loading...
« او خــواهــد آمــد»
« خــادم الــزهرا » بازدید : 339 شنبه 24 فروردین 1392 نظرات (1)

 دفن شبانه، نماز بدون حضور و اطلاع خليفه، قبر پنهان، اسرارى است كه در درون خود پيام‌ها دارند. درست است كه فاطمه اين چنين خواست و اين گونه وصيت كرد؛ ولى چه اتفاقى افتاده است كه زهرا سلام الله عليها وصيت تاريخي‌اش را با اين در خواست‌ها به پايان مى‌برد؟!! مگر نه اين است كه خشم و ناراحتي‌اش را نسبت به دشمنانش اظهار مى‌كند و در واقع چندين پرسش را در برابر نگاههاى تيز بين مورخان و آيندگان مى‌گذارد تا به پرسند: چرا قبر فاطمه پنهان است؟ و چرا دختر پيامبر شبانه و پنهانى دفن شد؟ و چرا علي عليه السلام بدون اطلاع ابوبكر و عمر بر وى نماز خواند؟ و…

« خــادم الــزهرا » بازدید : 162 شنبه 24 فروردین 1392 نظرات (1)

پس از نزول آیه ی شریفه ی « و ات ذالقربی حقه » پیامبر اکرم صلی الله علیه و و اله وسلم به فرمان خدا بلافاصله حضرت زهرا علیها السلام را فراخواند و فرمود: 
 
خداوند فدك را براى پدرت فتح كرد و چون لشكر اسلام آن جا را فتح نكرده اند، هیچ سهم و نصیبى از آن نمى برند و مالكیت آن به اذن خداوند از آن من است تا خواست خداوند را درباره ى آن اجرا گردانم. هم اكنون دستور خداوند بر عطاى فدك بر تو نازل شده و از سوى دیگر، مهریه ى مادرت، خدیجه، بر عهده ى پدرت مانده است. پدرت به دستور خداوند و در قبال مهریه ى مادرت، فدك را به تو عطا مى كند. آن را براى خود و فرزندانت بردار و مالك آن باش! 
 
فاطمه زهرا علیها السلام به پدر عرضه داشت: شما بر جان و مال من صاحب اختیارید و تا شما زنده اید، نمى خواهم در آن تصرفى داشته باشم. 
 

« خــادم الــزهرا » بازدید : 305 شنبه 24 فروردین 1392 نظرات (0)

در این دیدار آیت الله جوادی آملی در سخنانی با عرض تسلیت به مناسبت ایام فاطمیه و گرامیداشت سالروز شهادت شهید آوینی گفت: در آستانه شهادت صدیقه کبرا(سلام الله علیها) هستیم این سوگ را هم به پیشگاه ولیّ عصر تعزیت عرض می‌کنیم و سالروز شهادت آن سیّد بزرگوار جناب آقای آوینی را هم ارج می‌نهیم و حشر ایشان را با شهدای کربلا و پایان کار شما هنرمندان الهی, اسلامی را هم به سعادت و صلاح و فلاح مسئلت می‌کنیم!

وی با تبیین جایگاه انگیزه و اندیشه در هنر افزود: کاری که به عهده هنر و هنرمندان است البته محدود است بخشی از انسان با اندیشه اداره می‌شود که حوزه و دانشگاه متولّیان این بخش‌اند بخشی هم با انگیزه اداره می‌شود که رهبران هنرمند و هنردوست متولّی این کارند.


استاد برجسته حوزه علمیه قم ادامه داد: ......

« خــادم الــزهرا » بازدید : 417 شنبه 24 فروردین 1392 نظرات (0)

هر چند که برخی از علمای اهل سنت برای حفظ موقعیت خلفاء از بازگو کردن این قطعه واقعی از تاریخ خودداری نموده اند و آن را از اعتقادات و تفکرات شیعه به حساب آورده اند ولی با این وجود تعداد زیادی از علمای اهل سنت نتوانستند به روی واقعیت پرده بپوشانند هر چند که تمام واقعه را نقل نکرده اند و تنها مختصری به آن اشاره نموده اند.

به گزارش نامه، حضرت زهرا(س) تنها بازمانده رسول خدا(ص) بود که بعد از رحلت آن حضرت دوران شیرین زندگی‌اش به اتمام رسید هر چند به یک معنی در سراسر زندگی آن بانو دوران شیرینی وجود نداشت. چرا که پیوسته فشارها و جنگ‌ها و توطئه‌های دشمنان بر صدر اسلام و پیامبر اکرم(ص) آرامش روح فاطمه(س) را بر هم زده بود. اما با رحلت پیامبر اکرم(ص) طوفان‌های تازه‌ای از حوادث پیچیده و بحرانی وزیدن گرفت، احقاد و کینه‌های بدر، خیبر و حنین که در عصر پیامبر اکرم(ص) در زیر خاکستر پنهان بود آشکار گشت. به همین دلیل به کنار قبر پیامبر اکرم(ص) رفته و با او درد دل می‌کرد: 

پدر جان! بعد از تو، یکه و تنها شدم، حیران و محدوم مانده‌ام، صدایم به خاموشی گرائید، و پشتم شکست و آب گوارای زندگی در کامم تلخ شد.

و پیوسته بر این حال بود که 75 روز یا 95 روز از رحلت پیامبر اکرم(ص) نگذشته بود که در اثر رنج‌های دیده شده به پدر بزرگوارش پیوست و لذا می توان گفت شهادت آن بانوی معظمه حقیقتی غیرقابل انکار و از مسلمات تاریخ اسلام است، طوری که هیچ فردی را یارای انکار و رد آن نیست، چرا که مورخان و محدثان شیعه و سنی علی رغم فشارها و بیان‌های گوناگون به تشریح آن پرداخته‌اند و در اینجا به گوشه‌هایی از آنها اشاره می‌شود. البته باید به این نکته نیز اذعان داشت که منظور از به شهادت رسیدن فاطمه زهرا(س) این است که آن حضرت بعد از رحلت پیامبراکرم(ص) رنج‌ها و دردها و ستم‌ها و ظلم‌هایی که از سوی دشمنان اهل بیت(ع)، کشید در نهایت، منجر به شهادت آن حضرت شد. 

ابن قتیبه دینوری می‌نویسد: همانا روزی که ابوبکر از عده ای که از بیعت با او سرپیچی کرده و نزد علی(ع) جمع شده بودند سراغ گرفت. پس عمر را به دنبال آنها که در خانه علی جمع شده بودند فرستاد. 

پس آنها از خارج شدن از خانه خودداری نمودند، در این هنگام عمر دستور داد که هیزم حاضر کنید. و خطاب به اهل خانه گفت: قسم به آن کس که جان عمر در دست اوست باید خارج شوید و الا خانه را با اهل اش به آتش می کشم، شخصی به عمر گفت: ای اباحفص آیا می دانی در این خانه فاطمه است عمر گفت: اگر چه فاطمه در خانه باشد. 

در همان منبع ذکر می کند که بعد از چند روزی که گذشت ابوبکر به عمر گفت بیا نزد فاطمه زهرا(س) برویم چرا که ما او را به غضب در آورده ایم به اتفاق نزد فاطمه زهرا(س) رفتند ولی فاطمه اجازه ورود به آنها نداد ولی آنها با وساطت علی(ع) وارد خانه شدند ولی حضرت فاطمه زهرا(س) با آنها سخن نگفت.

شهرستانی در جای دیگری از نظام نقل می کند: در روز بیعت مردم با ابوبکر که عمر متولی این امر بود و دستور یافته بود که از علی و کسانی که در خانه او بودند بیعت بگیرد! با صدای بلند فریاد زد که خانه علی را آتش بزنید و خودش چنان ضربه ای به شکم فاطمه زهرا(س) روز بیعت زد که فاطمه جنین خود را از شکم انداخت. 

ابن حجر نیز در کتاب خود از محمد بن حماد کوفی نقل می کند که وی معتقد است بدون شک عمر با لگد به شکم حضرت فاطمه زهرا(س) زد و این امر منجر به سقط جنین فاطمه زهرا(س) که اسمش محسن بود منجر شد. 

مشاهده می شود هر چند که برخی از علمای اهل سنت برای حفظ موقعیت خلفاء از بازگو کردن این قطعه واقعی از تاریخ خودداری نموده اند و آن را از اعتقادات و تفکرات شیعه به حساب آورده اند ولی با این وجود تعداد زیادی از علمای اهل سنت نتوانستند به روی واقعیت پرده بپوشانند هر چند که تمام واقعه را نقل نکرده اند و تنها مختصری به آن اشاره نموده اند. 

در این زمینه سید مرتضی نقل می کند، در آغاز کار، محدثان و تاریخ نویسان از نقل جسارت هایی که به ساحت دختر پیامبر گرامی اسلام(ص) وارد شده امتناع نمی کردند. این مطلب در میان آنان مشهور بود که مأمور خلیفه با فشار، درب را بر فاطمه زهرا(س) زد و او فرزندی را که در رحم داشت سقط نمود و قنفذ به امر عمر، فاطمه زهرا(س) را زیر تازیانه گرفت تا او دست از علی بردارد ولی بعدها دیدند که نقل این مطالب با مقام و موقعیت خلفاء سازگاری ندارد، لذا از نقل آنها خودداری نمودند. 

مقاتل بن عطیه می‌گوید: ابوبکر بعد از آن که با تهدید و ترس و شمشیر از مردم بیعت گرفت عمر و قنفذ و جماعتی را به درب فاطمه و علی فرستاد، عمر هیزم را دَرِ خانه فاطمه زهرا(س) جمع نمود و درب خانه را به آتش کشید. هنگامی که فاطمه زهرا(س) پشت در آمد عمر و اصحاب او جمع شدند و عمر آن چنان حضرت فاطمه زهرا(س) را پشت در فشار داد که فرزندش را سقط نمود و میخ در به سینه حضرت فرو رفت (و بر اثر آن صدمات) حضرت بیمار شد و به بستر افتاد تا آن که از دنیا رفت.

یکی دیگر از علمای اهل سنت که شافعی مذهب می باشد از شخصی بنام ابن درام محدث نقل می کند که قطعا عمر با لگد فاطمه زهرا ـ سلام الله علیها ـ را زد و بر اثر این ضربه محسن که در شکم آن حضرت بود سقط شد.[8] 

بنا به گزارش مرکز مطالعات و پاسخ گویی به شبهات، ابن ابی الحدید معتزلی نقل می کند: ابو العاص، شوهر زینب، دختر پیامبر اکرم(ص) در جنگ از طرف مسلمانان به اسارت گرفته شد، ولی بعدا مانند اسیران دیگر آزاد شد. ابوالعاص به پیامبر اکرم(ص) وعده داد که پس از مراجعت به مکه، زینب را نزد پیامبر اکرم(ص) به مدینه بفرستد و لذا حضرت به چند نفر مأموریت داد که در نزدیک مکه منتظر زینب باشند و او را تا مدینه همراهی کنند قریش از خروج دختر پیامبر اکرم(ص) آگاه شدند گروهی تصمیم گرفتند که او را از نیمه راه بازگردانند لذا وقتی آنها به کجاوه زینب حمله ور شدند زینب ترسید و کودکی را که در جنین داشت سقط کرد و به مکه بازگشت. پیامبر اکرم(ص) از شنیدن این خبر سخت ناراحت شد و در فتح مکه خون قاتل فرزند زینب را مباح شمرد. ابن ابی الحدید می گوید من این جریان را به استادم ابوجعفر نقیب خواندم او گفت: وقتی که پیامبر اکرم(ص) خون کسی که دخترش زینب را ترساند و او سقط جنین کرد را مباح شمرد قطعا اگر زنده بود خون کسانی را که دخترش فاطمه زهرا(س) را ترساندند که باعث شد فرزندش «محسن» را سقط کند حتما مباح می شمرد. 

اینکه ابوجعفر با قاطعیت می گوید اگر پیامبر اکرم(ص) شاهد مصائبی بود که بر سر دخت گرامیش آوردند خون مسببین را مباح می‌شمرد می توان دریافت که در منابع اهل سنت در گذشته به مصائب بیش تری که در حق فاطمه زهرا(س) روا داشته اند اشاره شده بود. 

صفوی یکی دیگر از علمای اهل سنت نقل می کند که به راستی در روز بیعت، عمر آن چنان فاطمه زهرا(س) را زد که محسن سقط شد و پس از آن فاطمه زهرا(س) از دنیا رفت. 

سکونی که یکی از ناقلان حدیث اهل سنت و مورد اطمینان است در خبری نقل می کند که صاحب فرزند دختری شدم و از این قضیه ناراحت بودم. نزد امام صادق(ع) رفتم، ماجرا را به حضرت بیان کردم و حضرت پرسید اسم دخترت را چه گذاشتی؟ عرض کردم: فاطمه، فرمود: آه آه، سپس دست خود را بر پیشانی اش گذاشت و گویا گریه می کرد فرمود: حال که او را فاطمه نامیدی به او ناسزا نگو، او را نزن و نفرینش نکن، این نام نزد خداوند باعظمت و محترم است سکونی می گوید امام صادق(ع) همیشه این گونه بود وقتی در پیش حضرت نامی از فاطمه برده می شد به یاد جده اش می افتاد و مصیبت های او را یاد می کرد و همیشه تذکر می داد و می گفت: سبب وفات و شهادت فاطمه زهرا(س) ضربتی بود که قنفذ، غلام فلانی بر او وارد ساخت. با اینکه سکونی تا اینجا کلام امام را نقل می کند و به سبب تعصب سنی گری بقیه کلام امام را ذکر نمی کند ولی ابوبصیر بیان می کند، سبب فوت فاطمه زهرا(س) ضرباتی بود که قنفذ غلام عمر با غلاف شمشیر بر آن حضرت به فرمان عمر زد، پس فرزندش محسن را از دست داد و به شدت بیمار شد و هیچ یک از آزار دهندگان خویش را راه نداد که به دیدنش بیایند. 

بنابراین با توجه به اینکه علمای اهل سنت هر چند در قرون نخستین به وقایع بعد از رحلت پیامبر اکرم(ص) و ماجرای شهادت حضرت فاطمه زهرا(س) اشاره می کردند ولی بعدها به خاطر حفظ جایگاه خلفا از ذکر و بیان آنها خودداری نمودند با این وجود گزارش هایی که در منابع اهل سنت وجود دارد به خوبی ماجرای شهادت حضرت فاطمه زهرا(س) و مسببین را می توان شناخت.

روایت اهل سنت از نحوه شهادت حضرت زهرا(س)

« خــادم الــزهرا » بازدید : 406 شنبه 24 فروردین 1392 نظرات (0)
الف( وصیت نامه مالی
فاطمه(س) در روزهای پس از رحلت رسول خدا(ص)، در مورد اموال موقوفه و شخصی خویش وصایایی داشت و بسیاری از اموالی را که از رسول خدا(ص) به وی رسیده بود، وقف کرد. 
در اینجا دو نمونه از وصایای مالی آن حضرت را ذکر می کنیم.

1. حیطان سبعه

حیطان سبعه، باغ های هفت گانه ای بود که اطراف آن دیوار کشیده شده بود. بنا به روایتی، حضرت فاطمه(س) وصیت کرده بود تا این باغ ها وقف امور خیریه شود. ابوبصیر می گوید: خدمت امام باقر(ع) رسیدم. او فرمود:آیا وصیت نامه مادرم فاطمه(س) را دیده ای؟ عرض کردم: نه. سپس درخواست کردم آن را بر من بخواند. امام باقر(ع) زنبیل کوچکی را آوردند و نوشته ای را در مقابلشان نهادند که درباره حیطان سبعه بود. در آن وصیت نامه آمده بود:
به نام خداوند بخشنده مهربان. این، چیزی است که فاطمه دختر محمد رسول الله(ص) بدان وصیت کرده است. فاطمه(س) وصیت می کند به باغ های دیوار کشیدة هفت گانه که عبارت اند از: العواف، الدلال، البرقه، المثیب، الحسنی، الصافیه، و مشربه ام ابراهیم... که درآمد اینها باید در راه خدا برای نصرت اسلام مصرف شود. من وصی خود را علی بن ابی طالب(ع) قرار می دهم. چنانچه او درگذشت، وصی من فرزندم حسن است و اگر او درگذشت، فرزند دیگرم حسین وصی من است و چنانچه حادثه ای برای او پیش آمد، بزرگ ترین فرزند پسر باقیمانده ام آن را به عهده می گیرد. خداوند را بر این وصیت شاهد می گیرم و همچنین مقداد بن اسود و زبیر بن عوام بر آن گواهی خواهند داد.
امام باقر(ع) فرمود: مادرم فاطمه(س) این وصیت را انجام داد و پدرم علی بن ابی طالب(ع) آن را نوشت و برای همیشه باقی ماند.(1)

2. أمُّ العیال

ام العیال از دیگر موقوفات فاطمه زهرا(س) است که بیست هزار نخل داشت و نیز میوه هایی چون لیمو و پرتقال و ... در آن کشت می شد. فاطمه اطهر(س) آن را نیز وقف فقرا و سادات کرد که در کتاب های عامه و خاصه چنین آمده است: أمُّ العیال صدقة فاطمه بنت رسول الله(ص)؛ ام العیال صدقه فاطمه دختر رسول خداست.
حضرت فاطمه(س) برای آن هم وصیت نامه خاصی نوشت؛ زیرا این منطقه از اهمیت والایی برخوردار بود. امّ العیال امروز هم دارای چشمه های پر آب و سرشار است و از مناطق سرسبز و ییلاقی به شمار می رود.(2)

ب) وصیت نامه ای فردی و سیاسی برای علی (ع)

 

 

آن حضرت وصایای شفاهی و غیرمکتوب نیز داشت و به حضرت امیرمؤمنان(ع) سفارش هایی کرد. این وصیت در آخرین ساعات واپسین عمر مطرح شد و فرازهای مختلفی دارد.

1. ای علی! مرا یاد کن.

او در لحظه های واپسین زندگی به امیرمؤمنان علی(ع) فرمود:
ای اباالحسن! برای من لحظه ای بیش از زندگانی نمانده است و زمان کوچ و خداحافظی فرارسیده است. سخنان مرا بشنو؛ زیرا پس از این صدای فاطمه را هرگز نخواهی شنید. ای اباالحسن! تو را وصیّت می کنم که مرا فراموش نکنی و پس از وفات من همواره مرا زیارت کنی.(3)

2. خواندن قرآن

همچنین حضرت زهرا(س) در کلمات ارزشمند دیگری، به امام علی(ع) وصیّت فرمود که: وقتی وفات کردم تو غسل و کفن مرا به عهده گیر، و بر من نماز بگزار، و مرا درون قبر گذاشته، دفنم کن و خاک را بر روی قبر من ریخته، سپس هموار ساز و بر بالینم رو به روی صورت من بنشین و زیاد قرآن بخوان و دعا کن؛ زیرا در چنین لحظه هایی مردگان به انس گرفتن با زندگان نیاز دارند. من تو را به خدا می سپارم و درباره فرزندانم سفارش نیکوکاری دارم.(4)

3. ازدواج با امامه

از وصایای دیگر حضرت زهرا(س) به علی(ع)، توصیه به ازدواج با دختر خواهر فاطمه(س) امامه بود که فرمود:
ای پسر عموی پیامبر! خداوند تو را پاداش نیکو دهد! اولین وصیت من به تو این است که چون مردان به زنان نیاز دارند. پس از من با دختر خواهرم امامه ازدواج کن؛ زیرا او همانند من با فرزندانم مهربان است.(5)

4. آنان را آگاه مساز!

حضرت زهرا(س) در تداوم مبارزات منفی علیه کودتاگران سقیفه، به امام علی(ع) وصیت کرد:
همانا من تو را وصیت می کنم که غسل و کفن کردن مرا کسی غیر از تو انجام ندهد و وقتی وفات کردم، مرا شب دفن کن و هیچ کس را خبر نکن و ابوبکر و عمر را نیز مطّلع نساز و تو را سوگند می دهم به حق رسول خدا(ص) که ابوبکر و عمر بر جنازه من نماز نخوانند.(6)
امام صادق(ع) نقل فرمود که حضرت زهرا(س) در لحظه های آخر زندگی خطاب به علی(ع) فرمود:
وقتی وفات کردم به هیچ کس اطلاع نده، جز اینکه از زنان به امّ سلمه و امّ ایمن و فضّه، و از مردان به دو فرزندم حسن و حسین(ع) و عبّاس و سلمان و عمّار و مقدار و اباذر و حذیفه خبر ده. مرا دفن نکن، مگر در شب و قبر مرا به هیچ کس اطلاع نده تا مخفی بماند.(7)
حضرت زهرا(س) به اسماء بنت عمیس فرمود:
ای اسماء، وقتی من از دنیا رفتم، تو و علی(ع) مرا غسل دهید و هیچ کس را در کنار جنازه من راه ندهید.(8)

5. دشمن من و رسول خدا را آگاه مکن!

همچنین آن حضرت خطاب به امیرالمؤمنین علی(ع) فرمود:
(ای علی) تو را وصیت می کنم هیچ یک از آنان که به من ظلم روا داشتند و حق مرا غصب کردند، نباید در تشییع جنازه من شرکت کنند؛ زیرا آنها دشمنان من و دشمنان رسول خدا هستند و اجازه نده که فردی از آنها و پیروانشان بر من نماز بگزارد. مرا شب دفن کن، آن هنگام که چشم ها آرام گرفته و دیده ها به خواب فرو رفته باشند.(9)

ج) وصیت نامه ای دیگر که مکتوب بود

سخنان فاطمه(س) در آخرین لحظات با شوهر مظلوش به پایان رسید. او با ذکر شهادتین برای همیشه چشمان خود را بر روی دنیا بست و به دیار ابدی، نزد پدرش رسول گرامی اسلام شتافت. به اطراف خانه خانه خویش نگاه کرد، چشمش به بسته ای افتاد که از همسرش به یادگار مانده بود. آن را باز کرد و دید حضرت فاطمه، چنین وصیت کرده است:
به نام خداوند بخشنده و مهربان. این وصیّت نامه فاطمه دختر رسول خداست و در حالی وصیّت می کند که شهادت می دهد خدایی جز خدای یگانه نیست و محمّد(ص) بنده و پیامبر اوست و بهشت حق است و آتش جهنم حق است و همانا روز قیامت فراخواهد رسید و شکّی در آن نیست و خداوند مردگان را از قبر زنده کرده، وارد محشر می فرماید.
ای علی! من فاطمه دختر محمّد هستم. خدا مرا به ازدواج تو درآورد تا در دنیا و آخرت برای تو باشم. تو از دیگران بر من سزاوارتری. حنوط و غسل و کفن کردن مرا در شب به انجام رسان و شب بر من نماز بگزار و شب مرا دفن کن و به هیچ کس اطّلاع نده. تو را به خدا می سپارم و بر فرزندانم تا روز قیامت، سلام و درود می فرستم.
« خــادم الــزهرا » بازدید : 359 یکشنبه 18 فروردین 1392 نظرات (0)

"شيخ عبدالله بن عبدالرحمن ابن جبرين"؛ مفتی وهابی عضو هیات علمای سعودی که سه سال پیش مرده است، در فتواهایی که در سایتش قرار گرفته نهایت بغض و کینه وی و وهابیت نسبت به شیعه آشکار می شود که به دو نمونه آن اشاره می شود:

شخصی از وی می پرسد من کارمند یک شرکت هستم و با برخی از روافض (به تعبیر او) همکار هستم و با آنها غذا می خورم و به گپ و گفت می پردازم، اما نمیدانم این کار من درست است یا باید ارتباطم را در کار با آنها محدود کنم لطفا مرا راهنمایی کنید؟

جبرین در پاسخ می گوید: تو باید به جایی دیگری که این روافض در آن نیستند بروی و اگر نتوانستی، آنها را مورد تحقیر و تمسخر قرار بده، و هرگز به روی آنها نخند. اگر عکس العملی از آنها دیدی به رییس گزارش بده تا به حسابشان برسند و بر توست که بطلان عقیده آنها و درستی اعتقادت ما را بر آنها ثابت کنی!.

شخصی از او می پرسد در محله ی ما یک قصاب رافضی (به تعبیر او) است که برخی از مردم و رستوران های مربوط به اهل سنت برای ذبح او را حاضر می کنند آیا این ذبح به دست او حلال است؟

بن جبرین در پاسخ می گوید: این ذبح کاملا حرام است و روافض مشرک هستند.

« خــادم الــزهرا » بازدید : 205 یکشنبه 18 فروردین 1392 نظرات (0)

یک منبع نظامی سوریه اعلام کرد: روز گذشته نیروهای امنیتی این کشور با شاخه ای از تروریست های "جبهة النصره" موسوم به تیپ " التوحید" درگیر شدند.

 این گروهک به قصد تسلط بر یکی از نقاط مهم نظامی در محور "حسینیه" واقع در محله زینبیه دمشق که مسئولیت حفظ جان شهروندان را بر عهده دارند، به این منطقه حمله کردند اما با شکست سنگینی روبرو شدند.
این مقام مسئول در اظهاراتش به خبرگزاری رسمی سوریه"سانا" گفت: تمام افراد این گروهک تروریستی کشته و یا دستگیر شدند و تمام اسلحه ها و ادوات نظامی و طرح های عملیاتی آنها کشف و ضبط شد. طرح های عملیاتی و سندهای به دست آمده نشان می دهد، تروریست ها قصد داشتند پس از تسلط بر این محور، به مرقد شریف حضرت زینب (سلام الله علیها) حمله کنند. 
« خــادم الــزهرا » بازدید : 186 چهارشنبه 14 فروردین 1392 نظرات (0)

روز شهادت حضرت زهرا یکی اومد خدمت آیت الله بهجت
عرض کرد: آقا تسلیت میگم ، به حضرت زهرا سلام الله علیها سیلی زدند
آیت الله بهجت فرمودند: الان هم به حضرت زهرا سلام الله علیها سیلی می زنند
عرض کردند: الان چطور به حضرت سیلی می زنند؟
آیت الله بهجت فرمودند: هر دختر شیعه با بی حجابیش یه سیلی به صورت حضرت زهرا سلام الله می زنه !!!

امیدوارم با رفتارمون کاری کنیم که دل حضرت زهرا سلام الله علیها شاد بشه


« خــادم الــزهرا » بازدید : 434 شنبه 10 فروردین 1392 نظرات (1)

بابا مجتبی سلام

امیدوارم حالت خوب باشد. حال من خوب است، خوب خوب. یادش بخیر! آن روزها که مهد کودک بودم و موقع ظهر به دنبالم می آمدی.همیشه خبر آمدنت را خانم مربی ام به من می رساند:

«سیده زهرا علمدار! بیا بابات آمده دنبالت.»

و تو در کنار راه پله مهد کودک می نشستی و لحظه ای بعد من در آغوشت بودم. اول مقنعه سفیدم را به تو می دادم و با حوصله ای بیاد ماندنی آن را بر سرم می گذاشتی و بعد بند کفش هایم را می بستی و در آخر، دست در دستان هم بسوی خانه می آمدیم و با مامان سر سفره ناهار می نشستیم و چه بامزه بود.

راستی بابا چقدر خوب است نامه نوشتن برایت و بعد از آن با صدای بلند، رو به روی عکس تو ایستادن و خواندن؛ انگار آدم سبک می شود.

مادر می گوید: «بابا خیلی مهربان بود، اما خدا از او مهربان تر است»

و من می خواهم بعد از این نامه ای برای خدا بنویسم و به او بگویم که می خواهم تا آخر آخر با او دوست باشم و اصلاً باهاش قهر نکنم. اگر موفق شوم به همه بچه ها خواهم گفت که با خدا دوست باشند و فقط با او درد دل کنند.

مادر بزرگ می گوید هرچه می خواهی از خدا بخواه و من از خدا می خواهم که پدر مردم ایران حضرت آیت الله خامنه ای را تا انقلاب مهدی(عج) محافظت فرماید و دستان پر مهر پدرانه اش همیشه بر سرِ ما فرزندان شهدا مستدام باشد. ان شا الله.


خدانگهدار
دخترت سیده زهرا

« خــادم الــزهرا » بازدید : 177 شنبه 10 فروردین 1392 نظرات (0)

یه نوجوان 16 ساله بود از محله های پایین شهر تهران

چون بابا نداشت خیلی بد تربیت شده بود

خودش می گفت: گناهی نشد که من انجام ندم

تا اینکه یه نوار روضه حضرت زهرا سلام الله علیها زیر و رویش کرد

بلند شد اومد جبهه

یه روز به فرمانده مون گفت:من از بچگی حرم امام رضا علیه السلام نرفتم

می ترسم شهید بشم و حرم آقا رو نبینم

یک 48ساعته به من مرخصی بدین برم حرم امام رضا علیه السلام زیارت کنم و برگردم ...

... اجازه گرفت و رفت مشهد

دو ساعت توی حرم زیارت کرد و برگشت جبهه

توی وصیت نامه اش نوشته بود:

در راه برگشت از حرم امام رضا علیه السلام ، توی ماشین خواب حضرت رو دیدم

آقا بهم فرمود: حمید! اگر همینطور ادامه بدهی خودم میام می برمت...

...یه قبری برای خودش اطراف پادگان کنده بود

نیمه شبا تا سحر می خوابید داخل قبر

گریه می کرد و می گفت:یا امام رضا منتظر وعده ام

آقا جان چشم به راهم نذار...

توی وصیتنامه ساعت شهادت ، روز شهادت و مکان شهادتش رو هم نوشته بود

شهید که شد ، دیدیم حرفاش درست بود

دقیقا توی روز ، ساعت و مکانی شهیـد شد که تو وصیت نامه اش نوشته بود...

خاطره ای از زندگی شهید حمید محمودی

 

 

 

تعداد صفحات : 7

اطلاعات کاربری
  • فراموشی رمز عبور؟
  • آرشیو
    نظرسنجی
    سايت را چطورمي بينيد؟
    آمار سایت
  • کل مطالب : 65
  • کل نظرات : 37
  • افراد آنلاین : 1
  • تعداد اعضا : 4
  • آی پی امروز : 2
  • آی پی دیروز : 29
  • بازدید امروز : 4
  • باردید دیروز : 30
  • گوگل امروز : 0
  • گوگل دیروز : 0
  • بازدید هفته : 34
  • بازدید ماه : 35
  • بازدید سال : 60
  • بازدید کلی : 31,193
  • کدهای اختصاصی

    کد مداحی و آهنگ مذهبی

    پیج رنک گوگل ساعت فلش مذهبی اوقات شرعی
    روزشمار فاطمیه
    روزشمار محرم عاشورا